آســمـــــونِ کـریـــمـهـــ

پایگاه فرهنگی در نبرد سایبری

آســمـــــونِ کـریـــمـهـــ

پایگاه فرهنگی در نبرد سایبری

آســمـــــونِ کـریـــمـهـــ

شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.
امام خامنه ای

آخرین نظرات
پیوندها

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

آن شب علی(ع) فضا را،معراج آه می­کرد
روز ستمگران را، شام سیاه می­کرد

اسماء به جسم زهرا، آهسته آب می­ریخت
مولا طواف جسم، آن بی پناه می­کرد



  • علی سلیمانی



ای سند نجات من ولایت تو یا رضا

صحن نو و عتیق تو کعبه و کربلا رضا

دلم بود به یاد تو مدینة الرضا رضا

زیارتت به دین من زیارت خدا رضا

تو و کرامتت مرا ز خود مکن جدا، رضا

رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا

  • علی سلیمانی


خـــاطراتش قشــنگ و زیبا بود

عطر سیب و اقاقیا می داد

روزهای خوشش دگرگون شد

گـــذرش تــا بـه کـــربلا افتــاد

  • علی سلیمانی


دارد از آه پر از درد خبر می ریزد

لخته لخته وسط حجره جگر می ریزد

  • علی سلیمانی

امام صادق (ع) فرمودند:
قالَ رَجُلٌ لِلنَّبی (ص):یا رَسُولَ اللهِ عَلِّمنی. فَقالَ : إذهَب فَلا تَغضَب .
 
مردی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) عرض کرد:
ای رسول خدا چیزی به من بیاموز، حضرت فرمود:
برو و خشمگین مشو

(جهاد النفس ح 524)
  • علی سلیمانی

در دنیایی که همه به نوعی در حال زمین‌گیر شدن و زمینی شدن هستند و به خانه‌ای و کاشانه‌ای و زن و فرزندی در نوع حلال خود و در نوع غیر حلال خود دلبسته و مشغول به هزاران بازی این چرخ گردون شده‌اند، هستند جوانمردانی از تبار علی (ع) که در وسط جاذبه‌‌های دنیوی و از کنار سواحل مدیترانه برخاسته‌اند و از زن و فرزند و همه خوشی‌های حلال و حرام دنیا عبور کرده‌اند.

  • علی سلیمانی

 بازخوانی ترور ناموفق رهبر معظم انقلاب در تیرماه 60

  • علی سلیمانی


آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته

مادرت را باز در هول و وَلا انداخته


  • علی سلیمانی

شهادت جانسوز اَباالحُجّه

امام حسن عسکــــــری علیه السلام تسلیت باد.


  • علی سلیمانی

23 ذی القعده سالروز شهادت جانسوز امام رضا علیه السلام

تسلیت باد



دلخسته ام...هوای خراسانم آرزوست...


آسمان زیر پرت بود زمین افتادی

یک عبا روی سرت بود زمین افتادی

نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید

نه کسی دور و برت بود زمین افتادی

صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی

مادرت در نظرت بود زمین افتادی

«زهر از جان تو آقا جگرت را می خواست»

آتشی بر جگرت بود زمین افتادی

ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه

اشک در چشم ترت بود زمین افتادی

مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی

خوب شد که پسرت بود زمین افتادی

ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین

نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین


  • علی سلیمانی