آســمـــــونِ کـریـــمـهـــ

پایگاه فرهنگی در نبرد سایبری

آســمـــــونِ کـریـــمـهـــ

پایگاه فرهنگی در نبرد سایبری

آســمـــــونِ کـریـــمـهـــ

شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.
امام خامنه ای

آخرین نظرات
پیوندها

روش‌شناسی پاسخ‌گویی به شبهات فرقه‌ی صوفیه

سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ب.ظ

دغدغه‌ی بسیاری از فعالان مذهبی و جوانان عزیزی که خطر فرقه‌ها و به خصوص فرقه‌ی صوفیه را درک کرده و متوجه شده‌اند که ایشان باعث گمراهی مردم معتقد و مؤمن در زمینه‌ی عرفان و سیر و سلوکند، این است که روش برخورد با اعضای این فرقه و به خصوص لیدرها و سرتیم‌های ایشان و افرادی که گمراه شده‌اند، چگونه باید باشد. این یک مسأله‌ی مهمی است که با هر فردی از آن‌ها چگونه برخورد شود تا ضمن ارائه‌ی یک بحث منطقی، حق و حقیقت نیز برای سایرین روشن شود.




قبل از هر چیزی باید دانست که حوزه‌ی فعالیت فرقه‌ی صوفیه درون دینی و درون مذهبی است و این آیتم‌ها روش برخورد با ایشان را کمی مشکل کرده و خطر فعالیت ایشان را پر رنگ می‌سازد. زیرا یک مسلمان به سادگی به دین دیگری نمی‌گرود و یک شیعه‌ی معتقد نیز دست از مذهب حق خود نمی‌کشد؛ اما صوفیان که ادعای تشیّع دارند، راحت‌تر می‌توانند با بزک کردن رفتار خود در غالب مراسمات و کارهای مذهبی، مردم معتقد و متدین را نیز به دام خود اندازند..
شبههافکنی چه به صورت یک سؤال و چه در پوشش یک رفتار و عمل، از اولین اقداماتی است که فرقه‌ها برای جذب افراد به کار می‌گیرند. شبهه مسأله‌ای است که القا شده و مطرح می‌گردد تا عقاید، افکار و اندیشه‌ی طعمه را به نفع شبهه‌اند از تغییر داده و باورهای او را تخریب کند. اگر کسی بخواهد که در برابر این شبهات به مبارزه بپردازد باید اقداماتی را انجام دهد.
اولین کار در مقابل یک شبهه که از طرف صوفیه به ذهن فرد القا شده، تبارشناسی شبهه است. مثلاً در شبهه‌ی تجسم صورت مرشد در نماز، باید ریشه‌ی این بدعت را دانست که شروع آن از چه زمانی و توسط چه کسی بوده‌ است. آیا از زمان ملاسلطان گنابادی این بدعت در تصوف ایجاد شده[۱] یا قبل از او در زمان مشایخ سهروردیه و یا حتی بدانیم این کار در آیین‌های دیگری مانند هندوها بوده و صوفی‌ها از ایشان وام گرفته‌اند.[۲]
دومین اقدام این است که یک پایگاه خوب و قوی در برابر شبهات تصوف بنا شود. باید دانست که تصوف، مدعی عرفان است و بنابراین باید از مباحث عرفانی اطلاعات خوب و دقیقی بدست آورد و کتب عرفانی را به دقت مطالعه نمود تا در صورت برخود، دُر عرفان ناب از خَرمهره‌های ادعای صوفیه تشخیص داده شود و ایشان به جای عرفان صحیح و حقیقی، با شیّادی و حیله‌گری عرفان بدلی و کاذب را قالب نکنند.
سومین قدم در پاسخگویی به شبهه، شناخت شخصی است که شبهه را مطرح می‌کند که به اصطلاح، مخاطب شناسی گفته می‌شود. باید توجه داشت که مخاطب ما از کدام قشر جامعه است؟ آیا از اهل علم و دانش است یا از مردم عادی؟ مشکل او چیست که این شبهه را پذیرفته است؟ آیا از لحاظ اقتصادی یا اجتماعی و عاطفی دچار مشکل است یا نه؟ برخورد خوب و صمیمانه در هر حال بهترین راه برای شروع بحث و حل مشکل است. حال، اگر از اهل علم است، بنابر موضوع تصوف، از فلسفه و عرفان و تاریخ سخن گفته شود. مثلاً می‌توان با توجه به این که صوفیه‌ی گنابادی حساسیت خاصی به سلسله اقطاب خود دارند، از ایشان خواسته شود تا نام اقطاب خود را بازگو کنند! یا بنابر اظهارات خود متصوفه که شرعی بودن دستگیری و قطبیت را در گرو سند یداً به ید می‌دانند[۳]، بیان کند که، اجازه‌نامه‌ی مست علیشاه مبنی بر قطبیت وی کجاست؟! مگر صوفیه او را در سلک اقطاب نمی‌نویسند؟ مگر نام وی در سلسله الاولیا نیامده است؟! پس اگر سندی هست، چرا آن اجازه‌نامه را رونمایی نمی‌کنند؟
گام بعدی در برابر شبهه، آوردن مثال نقض است. ایشان مدعی هستند که ما صاحب کرامتیم، پس بر حقیم! در جواب باید گفت: آیا هر کسی صاحب کرامت است بر حق هست؟! آیات و روایات بسیاری دلالت بر این دارند که افراد خوب و بد در تاریخ کارهای خارق‌العاده انجام می‌دادند مانند ساحران و کاهنان یهود و غیره. باید دانست که دسترسی به کارهای خارق‌العاده که متصوفه از آن به نام کرامت یاد می‌کنند از چند راه معدود است. مانند: سحر، تنجیم و رصد ستاره‌ها، جن، هیپنوتیزم، شیطان و ریکی و آینده‌نگری. سؤال این است که آیا این علوم مختص اولیاءالله است یا همه‌ی افراد می‌توانند آن‌ را فرا گیرند؟! اگر بگوید که مخصوص اولیاء خداست که دروغ او با یادکردن از سحره‌ی فرعون و غیره بر ملا می‌شود و اگر بگوید همه ‌قدرت بر فراگیری آن دارند، حرف خود را مبنی بر کرامت داشتن بزرگانشان نقض کرده است؛ چون انجام کارهای خارق‌العاده نشانه‌ی رحمانیت شخص و کرامت داشتن او نیست.
اقدام دیگر در برابر شبهه‌انداز فرقه‌ای و صوفیان این است که از قاعده‌ی اشراف استفاده شود. طبیعی است که افراد در برابر کسی که علم بیشتری داشته باشد خاضع و سر به زیرند. نمونه‌ی بازر قاعده‌ی اشراف را می‌توان در جریان امام جواد علیه السلام و یحیی بن اکثم مشاهده کرد که ایشان در یک سوال یحیی را به چندین سوال تبدیل کردند و سپس از او پرسیدند، مقصود تو کدام وجه از این سوالات است؟![۴] با مطالعه‌ی گسترده در کتب و نوشته‌جات صوفیانه از قرون گذشته مانند کتب اربعه‌ی ایشان (اللمع فی التصوف، رساله‌ی قشیریه، التعرف کلابادی و کشف المحجوب هجویری) می‌توان اطلاعات بسیار خوبی در تاریخ و آداب ایشان بدست آورد که در مناظرات و پاسخ‌گویی به شبهات، ایشان را مغلوب ساخت و دست حیله‌ی آن‌ها را برای همگان رو کرد.
منابع:
۱- سعادت نامه، ص۱۰-۱۲ / ملاسلطان گنابادی می‌نویسد: (اگر صورت مرشد ظاهری را خیال در نظر نداشته باشد، صورت هواهای نفسانی که بت تراشی نفس‌اند،هیچ وقت از نظر اونرود).
۲- قصص العلماء: ۵۵ / پس از تفحص زیاد، به استناد مدارک مستند و تحقیقات محققانه، ریشه‌ی آن را در آداب بومی هندیان یافته، که صوفیان چشتیه جهت تقویت رابطه مرید با مراد از جمله آداب قرار دادند. لکن رواج آن در بین مسلک‌هائی نظیر صوفیه ایران و شیخیه یا بهائیه از زمانی است که احمد احسائی رساله‌ای در این زمینه تدوین کرد و در آن متذکر شد «باید در ایاک نعبد حضرت امیرالمؤمنین را قصد کند. زیرا که خداوند مجهول الکنه است و آن چه در ذهن آید، مخلوق ذهن است. پس باید وجه او را اراده نمود که امیرالمؤمنین - علیه السلام - باشد.»
۳- ولایت نامه ص ۲۴۰ / نامه های صالح ص ۱۸۹
۴- مجلسى، بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۷۵ - ۷۶ / طبرسى، الاحتجاج، ص ۲۴۵ / شیخ مفید، الاختصاص، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفّارى، ص ۹۹

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۰۳/۱۳
  • ۱۷۰۳ نمایش
  • علی سلیمانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی