نمـــــــــــونه سوالات تاریخ تحلیـــــــــــلی
جواب سوال 1 - موضوع تشنگى و عطش امام حسین(ع) و اصحابشان در کربلا حقیقتی است که نه تنها مورخان[1] از آن یاد کرده اند بلکه امام زمان (عج) نیز در زیارت ناحیه مقدسه به آن اشاره نموده، میفرمایند:«فَمَنَعُوکَ الماءَ وَ وُرُودَه»«پس آب و ورود بر آن را بر تو ممنوع کردند». براى کسى که اندکى در منابع تاریخى و ادبى سیر کند، تردیدى باقى نمىماند که یکى از ویژگىهاى واقعه عاشورا، محدودیت آب براى اهل بیت(ع) بوده است. مدّت زمان محاصره و قطع راه ارتباط با آب از روز هفتم محرم بوده است؛ و در این فاصله امام حسین(ع) به طرق گوناگون آب مورد نیاز اردوی خویش را تامین می کرده است. بنابر روایت ابن اعثم و ابن شهراشوب، امام حسین(ع) در جلوی خیمه چاهی حفر کرد که آب گوارایی داشت. ابن اعثم در این باره اظهار می دارد که: «چون عطش بر ایشان غالب گشت حسین(ع) تبری برگرفت و از سمت خیمه زنان نوزده گام به سوی قبله رفت، و زمین را کند. چشمه آبی ظاهر شد، آبی گوارا و شیرین. سپس به اصحابش دستور داد آب بخورند و مشکها را پر کنند».[2]
حفر چاه با آبی گوارا به دست مبارک امام با توجه به مقام امامت آن حضرت امری طبیعی بود؛ زیرا بنابر روایاتی، مردم آن عصر بین آن حضرت و گوارایی و برکت آب، ارتباطی معنادار قایل بودند. بنابر روایت ابن عساکر امام حسین هنگامی که از مدینه به مکه میرفتند با عبدالله بن مطیع برخورد کردند که در حال حفر چاهی بود. ابن مطیع به امام عرض کرد: «این چاه را من به آب رسانده ام و امروز ابتدای آب دهی آن است که با دَلْو خارج میشود پس ای کاش برای ما در آن از خدا برکت میخواستی». امام فرمودند: «از آب آن بیاور» وی نیز چنین کرد و آن حضرت آشامید و مضمضه نمود سپس آب را به چاه برگرداند. پس آب چاه گوارا و زیاد شد.[3]
نتیجه اینکه: امام حسین وقتی که مشاهده کرد که دشمن بین او و آب حایل شده است آب مورد نیاز اردوی خود را از طریق حفر چاه تامین نمود. و این مطلب از گزارشی که برای عبیدالله بن زیاد فرستاده اند به خوبی معلوم میشود. او طی نامه ای به عمر سعد می نویسد: «اما بعد به من چنان رسانیده اند که حسین و یاران او چاه کنده و آب بر میدارند، لذا آنان را هیچ فروماندگی نیست. چون بر مضمون نامه وقوف یابی باید که حسین و یاران او را از کندن چاه منع کنی و نگذاری که به آب دست یابند».[4]
برای ما به درستی معلوم نیست که سرنوشت چاه چه شده است. اما با توجه به اینکه امام حسین(ع) 30 تن از سواران و 20 تن از پیادگان سپاه خود را به فرماندهی برادرش حضرت عباس(ع) جهت آوردن آب به سوی فرات فرستاده و آنها با درگیری با محافظانِ شریعه فرات موفق شدند 20 مشک آب برای امام و یارانش بیاورند می توان به این نتایج رسید:
1- امکان استفاده از چاه (حفر شده توسط امام) وجود نداشته و الا معنا نداشت که امام یاران خود را برای آوردن تنها 20 مشک آب به سوی فرات بفرستد.
2- از اینکه 50 تن از یاران امام به سمت فرات حمله میکنند و حتی با لشکر دشمن درگیر میشوند، اما اقدام به کندن چاه نمیکنند میتوان استفاده نمود که امکان حفر مجدد چاه هم وجود نداشته، زیرا اگر چنین امکانی وجود داشت یاران امام به جای درگیری با لشکر دشمن در شریعه فرات برای حفر چاه با آنان درگیر میشدند.
3- با رسیدن نامه عبیدالله مبنی بر منع امام حسین از حفر چاه آنان با حساسیت ویژهای تکرار نشدن این عمل را به هر قیمت ممکن دنبال میکردند تا آنجا که اصحاب امام به شریعه فرات دست یافته آب بر میدارند اما دیگر سخنی از حفر چاه در تاریخ نمیآید.
[1]. در این مورد علاوه بر منابع متعدد تاریخى، میتوان به انبوهى از ادبیات شکل گرفته پس از واقعه کربلا نیز اشاره کرد؛ یعنى، موضوع به قدرى مسلّم و جدّى بوده است که، شاعران نامدار، براساس آن شعر سرودهاند. براى مطالعه بیشتر ر.ک: 1- طبرى، تاریخ الامم والملوک، (م310)ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش، ج7، ص 2963 به بعد؛ 2- ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، (م 356)، تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بى تا، ص84 به بعد؛ 3- أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى، 4- البدایة و النهایة، (م 774)، بیروت، دار الفکر، 1407ق، ج8، ص 174 به بعد؛ 5- سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلى الطفوف، قم، انوارالهدی، 1417ق، ص47 به بعد؛ 6- ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، تحقیق: جواد قیومی، نشرالفقاهه، 1417ق؛ 7- علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 149 - ج 101، ص 46.
[2]. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، مصحح: طباطبایی مجد، مترجم: مستوفی هروی، آموزش و پرورش، تهران، 1372ش، ص 893؛ ، ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب،مصحح: رسولی محلاتی، موسسه انتشارات علامه، بیتا، ج4، ص50.
[3]. ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین من تاریخ مدینه دمشق، مصحح: محمودی، موسسه المحمودی للطباعه و النشر، بیروت، 1398ق، ص 155. این امر در مورد سایر ائمه نیز صادق است که در این مورد میتوان به روایات شیخ صدوق و ابن شهراشوب اشاره نمود.
[4]. ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، مصحح: طباطبایی مجد، مترجم: مستوفی هروی، آموزش و پرورش، تهران، 1372ش، ص 893.
[5] . مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص4.
..................................................................................................................
جواب سوال 2- قبل از ارائه پاسخ به دو مقدمه زیر توجه فرمایید:
1- همانگونه که میدانید در زمانهای گذشته به هنگام نوشتن از نقطه استفاده نمیکردند لذا نسخهبردار اینگونه کتب به هنگام برخورد با اینگونه کلمات هر آنچه از کلمه میفهمید و یا شبیه به آن مییافت همان را مینوشت.
2- یکی از انواع پر طرفدار عطر در میان اعراب، «مُشْک» است. مشکی که به صورت جامد یا غلیظ عرضه میگردد را با کمی آب مخلوط کرده و سپس استعمال میکنند.
3- به نظر میرسد عبارت غسل شب عاشورا از آنجا گرفته شده است که در برخی گزارشهای تاریخی آمده است: امام حسین علیهالسلام و یارانش شب عاشورا از نوره (داروی نظافتی) استفاده نمودند. لذا برخی چون این عبارت را مناسب نمیدیدند که در کتابها یا روضههایشان نقل کنند، گفتند: حضرت شب عاشورا «غسل» کردند یا برخی دیگر عبارت: «غسل شهادت» را آوردند.
اصل پاسخ:
در این فراز تاریخی مورخان بزرگ مطالب خود را به دو گونه متفاوت ارائه کرده اند:
- دستهای کلمه نوره (داروی نظافتی) را در عبارت خود آوردهاند.[1] این گروه عبارتند از: طبری در: تاریخ الأمم و الملوک، ج5، ص423؛ و بلاذری در: انساب الاشراف، ج3،ص396 ـ 395؛ ابن اثیر در: الکامل فی التاریخ، ج2، ص561؛ و نویری در: نهایة الارب فیفنونالادب، ج20، ص275.
- و دستهای دیگر کلمه تور. که ما نیز معتقد به صحت این کلمه هستیم.
به نظر میرسد در گزارش گروه اول، کلمة «نوره»، تصحیف شده واژه «تور» باشد که به دلیل عدم نقطه، نسخه بردار این کتابها آن را نوره خوانده است. این کلمه(تور) به معنی: «ظرف برنجی یا سنگی» است. با عنایت و توجه به مطالب فوق، ترجمه این فراز از تاریخ اینگونه میشود: «پس از دستور امام، مُشکی (آورده و آن) را در آن ظرف به هم زدند و آماده کردند و سپس به ترتیب، امام و یارانش بدن خود را با آن خوشبو کردند»، امّا چون مورّخان این کلمه را «نوره» خوانده و ضبط کردهاند، عبارات، آشفته گردیده و افاده استعمال نوره (داروی نظافت) کرده است، در حالی که اصولا بحث نوره مطرح نبوده است.
موید ادعای فوق آنکه این ترجمه عبارت تور توسط برخی مورّخان به کار رفته است. به عنوان مثال گزارش ابو علیمسکویه، دقیق و خالی از تصحیف است، او تنها سخن از مشک به میان آورده مینویسد: و أمر الحسین بمسک فمیث فی جفنة عظیمة و أطلی: حسین(ع) دستور داد در بادیهای(ظرفی) بزرگ، مُشْکی حل کردند و آن را بر بدن خود مالید ... (تجارب الامم، ج2، ص70). مؤید اینکه لفظ تور به معنای «ظرف» است، این که: در گزارشِ نخستین برخورد «حرّ بنیزید ریاحی» و سپاهش با امام حسین(ع)، آمده است که امام چون دید سپاهیان حرّ تشنهاند، به جوانانش دستور داد آنان و مرکبهایشان را سیراب کنند، در این هنگام جوانان با «کاسهها و طاسها» آنان را سیراب کردند. عین عبارت که در آن کلمه «تور» به کار رفته است چنین میباشد: ...فقام فتیة و سقوا القوم من الماء حتی أرووهم، و اقبلوا یملأون القصاع و الأتوار و الطساس من الماء و یدنونها من الفرس ... (طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج 5، ص401). «گروهی از جوانان برخاستند و آن گروه را از آن آب سیراب کردند، جوانان «کاسهها، طاسها و تورها» را پر از آب میکردند و به اسبها میدادند». در اینجا هرگز نمیتوان کلمه بعد از «طساس»(جمع کلمه طاس به معنای ظرف) را «اَنْوار» (جمع کلمه نوره و به معنای داروی نظافتی) خواند (که اگر آن کلمه را انوار بخوانیم حاصل معنای آن میشود: جوانان امام حسین به لشکر «حُرّ» داروی نظافتی نوشاندند) بلکه به یقین اتوار، جمع تور است که به معنای همان ظرف برنجی یا سنگی است.
اضافه میکنیم که: واژه «تور» از جمله واژههایی است که در گذشته استعمال و کاربرد آن بسیار معمول بوده و در حدیث و سرگذشت یاران پیامبر بارها به کار رفته است، لکن بعدها به دلیل آمدن ظرفهایی که جایگزین این گونه ظروف شدهاند به صورت کلمهای غریب و نا آشنا درآمده است. ابناثیر، مؤلف «النهایة فی غریب الحدیث و الاثر» در مورد لغت تور مینویسد: فی حدیث ام سلیم أنها صنعت حیسا فی تور، و هو اناء من صفر، او حجارة کالاِجانة قد یتوضأ منه: در حدیث «ام سلیم» آمده است که او در تور، حیس(غذایی مرکب از خرما و روغن و سویق) آماده کرد، تور، ظرفی برنجی یا سنگی است مانند طشت که گاهی در آن وضو میگیرند. همچنین نقل شده است که سلمان به هنگام احتضار، مشکی خواست و به همسرش گفت: آن را در تور به هم بزن یعنی با آب مخلوط کن: و منه حدیث سلمان رضیالله عنه : لما احتضر دعا بمسک ثم قال لإمراته اوحفیه فی تور ای اضربیه بالماء. (النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج1، ص199). با این توضیح برخی اشکالها که در مورد استفاده از نوره با وجود کمبود آب، و تنگی فرصت در صبح عاشورا پیش آمده، و بعضی از مقتلنویسان در رفع آنها به توجیهات تکلّفآمیزی متوسل شدهاند. (ر.ک: فضل علی قزوینی، الامام حسین و اصحابه، ج1،ص259-261) منتفی میشود.
[1] . عبارت این گروه چنین است: فلما حضر الناس و اقبلوا الی الحسین امر الحسین بفسطاط فضرب ثم امر بمسک فمیث فی جفنة عظیمة او صحفة. قال ثم دخل الحسین ذالک الفسطاط فتطلیّ بالنّورة ...
...............................................................................................................................
جواب سوال 3- از مصائب بزرگ روز عاشورا و از حوادث مسلّم این روز، شهادت طفل شیرخوار امام حسین است که سپاه عمرسعد با کمال بیرحمی او را به شهادت رساند و جنایت نابخشودنی دیگری بر جنایاتشان افزودند.
دربارة چگونگی شهادت طفل شیرخوار، از جمعبندی آنچه در منابع کهن آمده است میتوان دو قول را به دست آورد: یکی بیانگر آن است که طفل شیرخوار در هنگامی که بر در خیمهها در دامن امام بود، به شهادت رسید، اکثر مقتلنویسان و مورّخان ـ با تفاوتهایی ـ این قول را مطرح کردهاند.[1] قول دوّم آن است که آن طفل در میدان جنگ بر روی دست امام توسط دشمن مورد هدف تیر قرار گرفت و به شهادت رسید. اینک به ترتیب، هر دو قول را توضیح میدهیم :
1. شهادت او بر در خیمه، به گزارش یعقوبی و فُضَیْل بنزَبیر بدینگونه بوده که، آن طفل، همان روز به دنیا آمده بود و امام میخواست کام او را بردارد که هدف تیر قرار گرفت:
حسین بر اسبش سوار بود که نوزادی که در همان لحظه به دنیا آمده بود، نزد وی آورده شد، پس در گوش وی اذان گفت و او را در دامان خود قرار داد و با آب دهان خود، کام او را برداشت و او را عبدالله نامید. ناگاه حرملة بنکاهل تیری* به او زد و او را کشت، حسین تیر را از گلویش خارج کرد و او را به خونش آغشته کرده و فرمود: به خدا سوگند، تو گرامیتر از ناقه [صالح] نزد خدا هستی. و محمّد نزد خدا از صالح گرامیتر و عزیزتر است. سپس حسین آمد و او را کنار [جنازههای] فرزندان و برادرزادگانش گذاشت.[2] پس حسین خون او را گرفت و جمع کرد و به آسمان پرتاب کرد و قطرهای از آن بر زمین نریخت. امام باقر فرمود: اگر قطرهای از آن خون بر زمین میریخت، عذاب نازل میشد.[3]
مورّخان دیگر نیز شهادت او را بر در خیمه گزارش کردهاند:
طبری مینویسد:
چون حسین [جلوی خیمهگاه] نشست، کودکی که او را عبدالله بنحسیندانستهاند، نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشاند. ابومخنف از قول عُقْبة بنبَشیر (بشر) اسدی گوید: ابوجعفر محمد بنعلی (امام باقر) به من گفت: ای بنیاسد، خونی از ما پیش شما هست. گفتم: ای ابوجعفر، رحمت خدا بر تو باد، گناه من در آن چیست و آن [خون] چیست؟ فرمود: کودکی نزد حسین آورده شد و او در دامانش بود که یکی از شما بنیاسد، تیری به سوی او انداخت و گردن او را برید [و او را کشت]. پس حسین خون او را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری شدن از آسمان را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر.[4]
در خبری که عمّار دُهْنی از امام باقر نقل کرده، آمده است که چون پسر حسین در دامانش هدف تیر قرار گرفت، گفت: خدایا خود، بین ما و قومی که ما را دعوت کردند، تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن.[5]
شیخ مفید و به پیروی او طبرسی، مینویسند: سپس امام حسین جلوی خیمه نشست و پسرش عبدالله بنحسین ـ که طفلی بیش نبود ـ نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشانید. آن گاه مردی از بنیاسد تیری به سوی عبدالله انداخت و او را کشت، پس حسین خون این طفل را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری رسانی از آسمان را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این قوم ستمگر بگیر، سپس او را برداشت و کنار شهدای دیگر اهل بیت قرار داد. [6]
امام حسین خونهای گلوی این کودک را گرفته و به سوی آسمان (نه به زمین) پرتاب میکرد و چیزی از آن بازنگشت و گفت: خدایا [کشتن] این طفل نزد تو آسانتر از [کشتن] ناقة صالح [پیامبر] نیست.[7]
و بنا بر گزارشی دیگر: حسین به در خیمه آمد و به زینب فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم. پس او را گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بنکاهل تیری به سوی این کودک زد. تیر در گلوی کودک نشست و گلوی او را برید. حسین به زینب فرمود: این کودک را بگیر. سپس خون این کودک را با دو دستش گرفت تا پر شد و به سوی آسمان پاشید و فرمود: آنچه برای من پیش آمده است، آسان است، چون خدا آن را میبیند. امام باقر فرمود: حتی یک قطره از آن بر زمین نیفتاد.[8]
[1]. یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج2، ص 245؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 108؛ طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهدی، ص243.
*. از مورّخان متقدّم، ابوحنیفه دِیْنَوَری، تنها کسی است که ضمن گزارش شهادت این طفل، ویژگی تیری که به او اصابت کرده را نوشته است. او مینویسد: «در حالی که آن طفل در آغوش حسین بود، شخصی از بنیاسد تیری باریک و بلند، پرتاب کرد و آن طفل را کشت». (الاخبار الطوال، ص381). امّا تعبیر «تیر سه شعبه» که اکنون در منابر و مجالس روضهخوانی مرسوم است، تنها در برخی از مقاتل معاصر (ملاحبیب شریف کاشانی، تذکرة الشهداء، ص 218؛ محمّدباقر خراسانی قائنی بیرجندی، کبریت احمر فی شرائط المنبر، ص 126) و اشعار شعرای معاصر آمده است، چنان که شاعری در این باره سروده است:
حلق ورا خَست و جَست بر شه مظلوم وز شه مظلوم، آن سه شعبة مسموم
احتمالاً تعبیر سه شعبه، از گزارش دِیْنَوَری گرفته شده است. (دیوان افصح المتکلمین میرزا جیحون، ص 382).
[2]. یعقوبی، تاریخالیعقوبی، ج2، ص 245.
[3]. فُضَیْل بنزَبیر، تسمیة من قتل مع الحسین، فصلنامه تراثنا، ش 2، 1406ق، تحقیق: سید محمّدرضا حسینی جلالی، ص150.
[4]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 448.
[5]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص389؛ ابوالفرج عبدالرّحمن بنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج5، ص 340.
[6]. الارشاد، ج2، ص108؛ اِعلام الوری بأعلام الهدی، ص243. در گزارش ابننما آمده است که امام خون عبدالله را به آسمان پاشید. (ابننما، مثیرالاحزان، ص70)؛ امّا چنان که در گزارش فُضَیْل بنزَبیر آمده بود، آنچه درست به نظر میرسد آن است که امام خون را به طرف آسمان پاشید، تا خدا را به عنوان بهترین شاهد و حاکم بین خود و دشمن که در حق طفل شیرخوار او چنین ستمی را روا داشتند، بگیرد، بنابراین اگر حضرت میخواست خون بر زمین ریخته شود، خواناخواه بر زمین ریخته میشد و دیگر نیازی نبود که حضرت دستش را پر از خون کند و بر زمین بریزد ابنسعد به اختصار، این جریان را گزارش کرده است. (ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه تراثنا، سال سوم، شماره 10، ص 182).
[7]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص90؛ ابنشهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 118.
[8]. سید ابنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 169 ـ 168.
................................................................................................................................
جواب سوال 4- جلوگیری از رسیدن آب به خیمه های امام حسین
نامهای از عبیداللَّه بنزیاد به عمر بنسعد رسید که در آن آمده بود:
امّا بعد، از رسیدن آب به حسین و یارانش مانع شو، به گونهای که حتّی یک قطره از آن ننوشند.
پس عمر بنسعد، عمرو بنحَجَّاج زُبَیْدِی را با پانصد سوار به سوی شریعه فرات روانه کرد تا امام و یارانش را از رسیدن به آب منع کنند. این جریان [در هفتم محرّم یعنی] سه روز پیش از کشته شدن حسین بنعلی اتّفاق افتاد.[1]
به گزارش برخی مقتلنویسان پس از آن که دشمن مانع رسیدن آب به امام حسین و یارانش شد و تشنگی به آنان آسیب رساند، آن حضرت کلنگی برداشت و به پشت خیمه زنان آمد، نوزده گام به سمت قبله برداشت، و آنجا را حفر نمود، چشمهای از آب گوارا پدیدار گشت، که امام و همراهانش از آن نوشیدند و مشکهای خود را پُر کردند. سپس آن چشمه ناپدید گشت و کسی از آن اثری ندید.[2] پس از این بود که ابنزیاد به ابنسعد نوشت:
«به من خبر رسیده که حسین چاه حفر کرده و به آب دست یافته است. هرگاه این نامه به دستت رسید تا میتوانی آنان را از حفر چاه منع کن و کار را بر آنان تنگ بگیر. نگذار حتّی یک قطره از آب فرات بنوشند».
از آن پس عمر بنسعد فشار و سختگیری را درباره آب چنان بیشتر کرد[3] که امام دیگر موفق به کندن چاه نشد.
مقدسی و ابنحجر هَیْتَمِی (دو تن از علمای بزرگ اهل سنّت) میگویند: اگر نه این بود که ستمگران میان حسین و آب حائل شده بودند و منع آشامیدن آب از وی میکردند، به واسطه شجاعت و مردانگی زوالناپذیر او، هرگز بر وی دست نمییافتند.[4]
آوردن آب توسط عباس بنعلی
چون تشنگی بر امام و یارانش شدّت گرفت، برادرش عباس را با سی سوار و بیست پیاده[5] همراه با بیست مشک[6] [جهت آوردن آب] به سوی شریعه روانه کرد. آنان شبانه تا نزدیکی فرات پیش رفتند در حالی که پیشاپیش ایشان نافع بنهلال جملی پرچم را در دست داشت. عمر بنحَجَّاج زُبَیْدِی (مأمور شریعه) صدا زد: کیستی و برای چه آمدهای؟، نافع گفت: آمدهایم تا از این آبی که ما را از آن منع کردهاید بنوشیم.
- بنوش گوارایت باد.
- قطرهای از این آب نمینوشم در حالی که حسین و این اصحابش که میبینی تشنهاند. در این هنگام همراهان نافع پیش آمدند. عمرو گفت: این کار انجام شدنی نیست و راهی برای آب دادن به اینان نیست. ما را اینجا گماشتهاند که آب را از آنها منع کنیم. وقتی همراهان نافع به او نزدیک شدند، نافع [بدون توجّه به سخن وی] به یاران پیادهاش گفت مشکها را پر کنند و آنان یورش برده، مشکها را پر کردند. عمرو بنحَجَّاج با افرادش به همراهان نافع حمله کردند، امّا عباس بنعلی و نافع بنهلال به آنها هجوم برده، حمله آنان را دفع کردند. سپس آنان به جای خویش بازگشتند، ولی باز راهشان را سدّ کردند و عمرو بنحَجَّاج با آنان درگیر شد که یکی از یارانش زخمی شد و به همان زخم مُرد. سرانجام یاران امام حسین با مشکهای پر به نزد آن حضرت بازگشتند.[7] خوارزمی گوید: از این پس عباس را «سقّاء» لقب دادند.[8]
موضوع تشنگی و هدف دشمن از منع آب
همانگونه که از طبری نقل شد، زمان دستور منع آب، سه روز پیش از عاشورا، یعنی روز هفتم یا حداکثر هشتم محرّم بوده است. اهداف دشمن از این اقدام را میتوان این گونه بیان کرد که اوّلاً اردوی امام با مشکل دسترسی به آب روبرو شود و مبارزه، برای او سختتر گردد. دوّم اینکه این حربه میتوانست اطفال و زنان را بیشتر بیازارد و چه بسا دشمن تصوّر میکرد بتواند به این وسیله راهی برای فشار داخلی بر امام بیابد و مثلاً کودکان و زنان، آن حضرت را ناچار به تسلیم کنند که البتّه چنین نشد. امّا اینکه آیا امام در این مدّت به آب دسترسی داشته است یا نه، باید گفت برخی شواهد نشان میدهد که امام تا صبح عاشورا (البتّه به سختی) توانسته است در حدّ محدود، و به مقدار نیاز، آب تهیه کند. گزارش کندن چاه گرچه در منابعی چون طبری و ابناعثم نیامده است، امّا نامه ابنزیاد به ابنسعد نشان میدهد که امام حسین ـ حدّاقل یکبار ـ اقدام به حفر چاه نموده است. این موضوع چه بوسیله کرامت و مقام امامت و چه به طریق عادی و احتمال بالا بودن آب در آن منطقه انجام شده باشد، دسترسی محدود اردوی حسینی به آب را در این حدّ نشان میدهد. قرائن نشان میدهد که این جریان پس از دستور اوّل برای منع آب یعنی پس از روز هفتم بوده است. بنابراین به نظر میرسد در خیمهگاه امام تا روزهای آخر، آب وجود داشته است. چنانکه گذشت، قبلاً اباالفضل با گروهی از یاران امام، بیست مشک[9] آب برای اردوگاه تهیه کرده بود و احتمالاً هنوز چیزی از آن باقی بود. به گزارش ابیمِخْنَف امام حسین در آخرین لحظات به فرات نزدیک شد، امّا پیش از آنکه آب بردارد دشمن او را مجروح کرد.[10] آنچه گفته شد به معنای نفی اصل جریان تشنگی در کربلا، نیست؛ بلکه مقصود این است که، آنچه مربوط به کمبود آب و تشنگی است مربوط به روز عاشورا است و همین اندازه هم مصیبت کمی نیست؛ زیرا حالت جنگ و مبارزه و مجروح شدن که خود موجب تشنگی است از یک سوی و سختگیری دشمن از سوی دیگر کافی است که برای امام و یارانش بخصوص کودکان و زنان شرایط بسیار سختی را بوجود آورده باشد. ضمن اینکه دشمن پیوسته با سخنانی اهانتآمیز در صدد ایجاد جنگی روانی برضد امام و اردوگاه او بوده است.
[1]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص412؛ انسابالاشراف، ج3، ص389.
[2]. خوارزمی، مقتلالحسین، ج1، ص244.
[3]. ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص91؛ خوارزمی، مقتلالحسین، ج1، ص244.
[4]. مطهّر بنطاهر مقدسی، اَلْبِدَءُ و التاریخ، ج6، ص 11؛ ابنحجر هَیْتَمِی، الصواعق المحرقة، ص197.
[5]. ابوالفرج اصفهانی: سی پیاده. (مَقاتلالطالبیین، ص117).
[6]. ابوحنیفه دِیْنَوَری: هر نفر یک مشک داشت. (الاخبار الطِّوَال، ص376).
[7]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص412؛ ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص92؛ بَلاذُری، انسابالاشراف، ج3، ص389.
[8]. خوارزمی، مقتلالحسین، ج1، ص245. در منابع، زمان این آب آوردن روشن نیست. طبری آن را پس از دستور منع آب از سوی ابنزیاد، گزارش میکند. بنابراین باید مربوط به روز هفتم یا پس از آن باشد. امّا ابوالفرج اصفهانی آوردن آب را در روز عاشورا میداند. (مَقاتلالطالبیین، ص117).
[9]. و بنا بر آنچه از گزارش ابوحنیفه دِیْنَوَری استفاده میشود حدود 50 مشک. (الاخبار الطِّوَال، ص376).
[10]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص449. بنا به گزارش ابنسعد و دِیْنَوَری، ظرفی آب در اختیار حضرت قرار گرفت، امّا چون خواست بیاشامد، حُصَیْن بننُمَیْر با زدن تیر بر دهان مبارک آن حضرت، مانع از خوردن آب شد. (ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه تراثنا، ش10، ص183، الاخبار الطِّوَال، ص381)
...............................................................................................................................
جواب سوال 5- بر اساس گزارشهای متعدد از معتبر ترین منابع کهن تاریخی «شهربانو» در همان روزهای آغازین میلاد امام سجاد علیه السلام چشم از دنیا فروبسته است و تاریخ رحلت وی، با فاصلهای کوتاه، با تاریخ ولادت آن حضرت مقارن میباشد. بر اساس گزارشهای موجود در منابع کهن تاریخی شهربانو بعد از چند روز از تولد یگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علتبیماری، رحلت کرد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[1] تاریخ درگذشت این بانو مدتها قبل از واقعه عاشورا و در حدود سالهای 35 تا 49 قمری یعنی حداقل 12 و حداکثر26 سال پیش از واقعه عاشورا بوده است.[2]
در برخی از کتابها، متاسفانه تحریفاتی در مورد زندگی، محل دفن و ... دیده میشود که فاقد ارزش علمی است; از جمله:
الف) حضور شهربانو در کربلا;
ب) غرق شدن و خودکشی شهربانو در رودخانه فرات;
ج) سوار شدن وی بر ذوالجناح یا اسبی دیگر و آمدنش به ایران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در کوه (کوه بیبی شهربانو شهر ری) .
قصهپردازان به انگیزههای مختلف، این حکایات بیاساس را در میان برخی کتابها و در بین عوام، چنان با آب و تاب وارد ساختهاند که جایگزین وقایع تاریخی شده است .
درباره نَسَب شهربانو و اینکه پدر وی چه کسی بوده است، میان منابع متقدم تاریخى و روایى اختلاف فراوانی وجود دارد:
1- دستهای وی را دختر یزگرد دانستهاند. مانند: یعقوبى(متوفى281 ق)[5]، محمد بن حسن قمى[6]، کلینى (متوفى329 ق)،[7] محمد بن حسن صفار قمى (متوفى290 ق)،[8] شیخ صدوق (متوفى381 ق)[9] و شیخ مفید (متوفى 413 ق)[10]، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند و هر یک نام ایشان را متفاوت از دیگری ثبت کرده است. این نَسَب تقریباً در میان منابع متأخر به عنوان یک شهرت فراگیر جاى خود را باز کرده است؛ به گونهاى که میدان اظهار وجود براى دیدگاههاى مخالف نگذاشته است.[11]
2- و دستهای دیگر با ذکر نامهاى برخی از بزرگان ایرانى همچون: سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه این اشخاص را به عنوان پدر این بانوی محترمه ذکر کردهاند.[12]
3- در مقابل دو قول فوق، برخى از منابع متقدم و متأخر بدون هیچگونه اشاره به «بزرگزاده» بودنِ وی، دیدگاههاى دیگرى مانند:« اهل سیستان» بودن، «سِندى» بودن، «کابلى» بودن او را متذکر شدهاند.[13]
4- و در آخر آن که بسیارى از منابع بدون ذکر محل اسارت و نَسَب ایشان، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنیز صاحب فرزند) از او یاد کردهاند.[14]
این بانو (حال دارای هر اصل و نسبی که باشد) توسط مسلمانان به اسارت در آمده و به عنوان کنیز به همراه دیگر غنائم به مدینه فرستاده میشود. کاروانیان غنائم و این دختر را نزد عمر آوردند، و چون غنائم برای تقسیم میان مسلمانان وارد مسجد شد، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سر کشیدند. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را از عمر پوشاند و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه باد)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مىگوید و به قصد تصرف وی به سمت وی متوجه شد! امیرالمؤمنین(ع) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند. عمر به او اختیار داد. دختر بیامد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت... . امیرالمؤمنین على(ع) به حسین(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مىشود... . آنگاه وی به ازدواج امام حسین(ع) در آمد و على بن الحسین(ع) از او متولد گشت.[15]
[1] . زندگانی حضرت امام حسین سید الشهداء (ثارالله)، عمادزاده، ص 127; امام سجاد; جمال نیایشگران، احمدترابی، ص17، آستان قدس رضوی، اول، 1373 ش .
[2] . ر . ک: زندگانی علی بن الحسین (ع) ص 29 - 37 .
[3] . حماسه حسینی، ج 2، ص 182، بیست و نهم، 1379 ش; ثار الله، ص 125 - 128; ریاحین الشریعه، ج 3، ص 12; زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 11; پرسشها و پاسخها، ص 73، 79 و 80 .
[5] . تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 303.
[6] . تاریخ قم، ص 195.
[7] . اصول کافى، ج 2، ص 369.
[8] . در: مجلسی، بحارالانوار، ج 46، ص9.
[9] . عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 128.
[10] . الارشاد، ص 492.
[11] . جعفر شهیدی، زندگانى على ابن الحسین(ع)، ص 12.
[12] . محمد هادى یوسفى غروی، مقاله «حول السیدة شهربانو»، مجله رسالة الحسین(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ص 28.
[13] . پیشین.
[14] . شعوبیه ناسیونالیسم ایرانى، ص305.
[15] . این جرایانات با طول و تفصیل و گاه اختصار و به صورتهای گوناگون در منابع مختلف ذکر شده است. به عنوان نمونه ر.ک: مرحوم کلینی، الاصول من الکافی، تحقیق: غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363ش، ج1، ص467.
.....................................................................................................................................................................
جواب سوال 6- امام باقر (ع) پس از عمری تلاش در میدان بندگی خدا و احیای دین و ترویج علم و خدمات اجتماعی به جامعه اسلامی، در روز هفتم ماه ذی الحجه سال 114 (1) به شهادت رسیدند
در سال رحلت و شهادت آن حضرت آرای دیگری نیز وجود دارد.دسته ای از مورخان سال 117 (2) و بعضی سال 118 (3) و گروه اندکی سالهای 116 (4) و 113 (5) و 115 (6) و 111 (7) را یاد کرده اند، اما بیشترین منابع تاریخی سال 114 (8) را متذکر شده اند.
منابع روایی و تاریخی علت شهادت آن حضرت را مسمومیت دانسته اند، مسمومیتی که دستهای حکومت امویان در آن دخیل بوده است. (9)
از برخی روایات استفاده می شود که مسمومیت امام باقر (ع) به وسیله زین آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه ای که بدن آن گرامی از شدت تأثیر سم بسرعت متورم گردید و سبب شهادت آن حضرت شد. (10)
در اینکه چه فرد یا افرادی در این ماجرای خائنانه دست داشته اند، نقلهای روایی و تاریخی از اشخاص مختلفی نام برده اند.
بعضی از منابع، شخص هشام بن عبد الملک را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند. (11)
بخشی دیگر، ابراهیم بن ولید را وسیله مسمومیت معرفی کرده اند. (12)
برخی از روایات نیز زید بن حسن را که از دیر زمان کینه های عمیق نسبت به امام باقر (ع) داشت، مجری این توطئه به شمار آورده اند. (13)
به طور مسلم شهادت امام باقر (ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملک رخ داده است، (14) زیرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجری استمرار داشته، و آخرین سالی که مورخان در وفات امام باقر (ع) نقل کرده اند 118 هجری می باشد. (15)
با این که نقلها بظاهر مختلف است، اما با اندکی تأمل در منابع روایی و تاریخ، بعید نمی نماید که همه آنها به گونه ای صحیح باشد زیرا عامل شهادت آن حضرت لازم نیست یک نفر باشد بلکه ممکن است افراد متعددی در شهادت امام باقر (ع) دست داشته اند که هر روایت و نقل، به یکی از آنان اشاره کرده است.
با توجه به برخوردهای خشن و قهر آمیز هشام با امام باقر (ع) و عداوت انکار ناپذیر بنی امیه با خاندان علی (ع) شک نیست که او در از میان بردن امام باقر (ع) اما بشکلی غیر علنی انگیزه ای قوی داشته است.
بدیهی است که هشام برای عملی ساختن توطئه خود، از نیروهای مورد اطمینان خویش بهره جوید، از این رو ابراهیم بن ولید (16) را که عنصری اموی و دشمن اهل بیت (ع) است به استخدام می گیرد و او امکانات لازم را در اختیار فردی که از اعضای داخلی خاندان علی (ع) بشمار می آید و می تواند در محیط زندگی امام باقر (ع) بدون مانع راه یابد و کسی مانع او نشود، قرار دهد، تا به وسیله او برنامه خائنانه هشام عملی گردد و امام به شهادت رسد.
امام باقر (ع) این چنین به شهادت رسید و به ملاقات الهی شتافت و در بقیع، کنار مرقد پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) و عموی پدرش حسن بن علی (ع) مدفون گشت. (17)
1 فرق الشیعة 61، اعلام الوری به جای ماه ذو الحجة، ماه ربیع الاول را یاد کرده است .ر ک: ص .259
2 تاریخ یعقوبی 2/320، تذکرة الخواص 306، الفصول المهمة 220، اخبار الدول و آثار الاول 11، اسعاف الراغبین 195، نور الابصار، مازندرانی 66 و...در بسیاری از این منابع، مطلب به صورت «قیل» یاد شده است.
3 کشف الغمة 2/322، وفیات الاعیان 4/174، تاریخ ابی الفداء 1/248، تتمة المختصر 1/248، اعیان الشیعة 1/ .650
4 المختصر فی اخبار البشر 1/203، تتمة المختصر 1/ .248
5 مرآة الجنان 1/ .247
6 کامل ابن اثیر 5/ .180
7 مآثر الانافة فی معالم الخلافة 1/ .152
8 طبقات الکبیر 5/238، اصول کافی 2/372، تاریخ قم 197، ارشاد مفید 2/156، دلائل الامامة 94، تاج الموالید 118، مناقب 4/210، سیر اعلام النبلاء 4/409، الانوار البهیة 126، تاریخ ابن خلدون 2/23، عمدة الطالب 137، شذرات الذهب 1/149، و...
9 الصواعق المحرقة 210، احقاق الحق 12/154، اسعاف الراغبین بهامش نور الابصار 254، مثیر الاحزان، جواهری .244
10 الخرائج و الجرائح، راوندی 2/604، مدینة المعاجز 349، بحار 46/329، مستدرک الوسائل 2/ .211
11 مآثر الانافة فی معالم الخلافة 1/152، مصباح کفعمی .522
12 سبائک الذهب 74، دلائل الامامة 94، مناقب ابن شهر آشوب 4/210، الفصول المهمة 220، الانوار البهیة .126
13 منابع یاد شده در پاورقی شماره .1
14 تاریخ یعقوبی 2/320، مروج الذهب 3/219، الانوار البهیة 126، اعیان الشیعة 1/ .650
15 در کتاب اخبار الدول و آثار الاول ص 111 شهادت امام باقر (ع) در خلافت ابراهیم بن ولید دانسته شده است، ولی چنان که توضیح داده شد وفات آن حضرت در خلافت هشام بوده و ابراهیم بن ولید می توانسته است از مجریان نقشه هشام به شمار آید.
16 ابراهیم بن ولید بن عبد الملک، بعدها در سال 129، به خلافت رسید، ولی خلافتش دیری نپایید و پس از هفتاد روز کشته شد.ر ک: تاریخ الخلفاء، سیوطی .254
17 فرق الشیعة 61، اصول کافی 2/372، ارشاد مفید 2/156، دلائل الامامة 94، اعلام الوری 259، کشف الغمة 2/327، تذکرة الخواص 306، مصباح کفعمی 522، شذرات الذهب 1/149 و...
از برخی منابع استفاده می شود که آن حضرت، هنگام رحلت در شهر مدینه نبوده است، بلکه در محلی به نام حمیمه از روستاهای نواحی مکه یا شام بوده، پس از شهادت، آن گرامی را به مدینه منتقل کرده اند.
ر ک: وفیات الاعیان 4/174، المختصر فی اخبار البشر 1/203، احقاق الحق 12/ .152
شکی نیست دستهای ما ناتوان و کوچکتر از آن است که در ازای حقی که ائمه اطهار علیهما السلام بر گردن مسلمانان و علی الخصوص شیعیان علوی دارند را ذره ای حتی ادا نماییم. اما همه ی تلاش ما این است که موجبات رضایت ارادتمندان آن بزرگواران را حتی المقدر فراهم نماییم.
بر این اساس و با توجه به ظرفیت موجود از نظرات ، انتقادات و پیشنهاد دوستان گرامی و بزرگوارانی چون شما بهره گیری نموده و در حد توان اندکی که داریم به حیطه ی اطاعت و اجرا قرار می دهیم.
دیدگاه پر مهر شما بدون شک در طراحی پوسته های مذهبی بعدی مورد توجه قرار گرفته و در طول مدت از قالبهای مذهبی روشن نیز به انتشارات سایت ضمیمه خواهیم کرد.
التماس دعا و تشکر از ارتباط لطیف اتان.