میلاد ام ابیــــها
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ب.ظ
خبری بود در افلاک و جهان می خندید
آسمان نغمۀ یا فاطمه اش را سر داد
خبر حضرت جبرییل به سرعت پیچید
که خداوند به پیغمبر خود مادر داد
خبر آمد که خبرهای جهان ناچیزند
باید از نو خبری در دو جهان بر پا کرد
و خدا خواست علی مشتری زهره شود
که چنین رو به زمین مشت خودش را وا کرد
همه دیدند و شنیدند که شد بعد از آن
کهکشان مست و جهان مست و ملائک سرمست
قدسیان نیز فرود آمده و می گفتند
این تنوری ست که از نور نبوت گرم است
حول دستاس تو یک عمر جهان چرخیدست
به خدایی که خودش بوده بلا گردانت
هفت دریای زمین تشنه لب یک قطرست
که به هنگام وضو می چکد از دستانت
چهارده قرن پس از آمدنت ای خورشید!
ماه از برکۀ چشم تو وضو می گیرد
حیدر دیگری از راه می آید یک روز
که جهان روشنی از چهرۀ او می گیرد
- ۹۲/۰۲/۱۰
- ۴۰۴ نمایش
به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی
به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری
به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو بیداری
بهانه بوسیدن دستهایی که یه عمری به پای بالیدن تو چروک شد
بهانه در آغوش کشیدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود
باز هم بهانه مادر گرفتن